دستک

It contains detals of omid Reza'i books and articals and Footnotes.

دستک

It contains detals of omid Reza'i books and articals and Footnotes.

ادعای عجیب عبدالله مستوفی

قبلاْ هم نوشته ام: شرح زندگانی من حتی در زمینه اسناد هم کتاب جالب توجهی است. اما عبدالله مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) درباره آقا محمد خان ادعای عجیبی به قرار ذیل دارد که برای بنده اصلاْ قابل قبول نیست:  

«من در تمام مدت عمر در نظر ندارم فرمانی از آقا محمدخان دیده باشم. سجع مهر و امضای دستخط این پادشاه را هم تاکنون ندیده و نمی دانم چه بوده است. در صورتی که از دوره صفویه و نادر شاه و کریم خان زند که بل از او بوده اند فرامین زیاد دیده ام و سجع کریم خان «یا من هو بمن رجاه کریم» را اکثر دیده و شنیده اند. بنابراین آقا محمد خان منشی الممالکی هم که فرمان نویسی کند لازم نداشته و آنچه به نوکرهای دولت می داده بدون فرمان بوده است. ...» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۲۰.

میراث صفویه

قبلاْ هم نوشته ام: شرح زندگانی من حتی در زمینه اسناد هم کتاب پرمغزی است. ع.مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) درباره میراث صفویه برای نظام اداری دوره قاجاریه آورده است:  

«در زمان آقا محمد خان چنانکه اشاره شد فرمان خیلی کم صادر می شد. پادشاه مواجب مستخدمین کشوری و لشکری را از خزانه داری که زیرکلید خودش بود می پرداخت ولی در این دوره به واسطه زیادشدن مشاغل و عده مواجب بگیر و جداشدن خزانه جاری از خزانه ذخیره و لزوم نگاهداری حساب مجبور بودند به هر یک فرمانی بدهند. بنابراین منشی الممالکی هم لزوم پیدا کرد که هم وزن مستوفی الممالک بوده در تحت امر او فرمان نویسان و منشی هایی باشند تا کار دفتر مخصوص پادشاه را اداره کنند. 

به تقلید دوره های خیلی قدیم یک نفر هم با لقب صاحب دیوانی لازم بود که صورت اسامی تمام حقوق بگیرها و اندازه مواجب آنها را داشته باشد تا اسم کسی از قلم نیفتد و حیف و میلی از حدود فرمانهای صادر شده در کار نیاید. 

از روی گرده زمان صفویه یک نفر صدراعظم هم لازم بود که رئیس تمام این دوایر دولتی باشد و مهام امور را از طرف شاه اداره کند. به تقلید زمان صفویه این صدراعظم را اعتمادالدوله ملقب کردند و این شغل و لقب را حاجی ابراهیم کلانتر شیراز که دیگر حالا حاجی ابراهیم خان شده بود محول نمودند. بعضی از مورخین دادن این شغل و لقب را به حاجی ابراهیم از کارهای آقا محمد خان نوشته اند. 

در اصطلاحات دفتری و فرمان نویسی گرده کار را از زمان صفویه گرفتند و مقرر داشتند که صدراعظم و مستوفی الممالک (وزیر دارایی) و منشی الممالک (رئیس دفتر مخصوص) و صاحب دیوان پشت فرمانها و براتهای حواله وجوه دولتی را طغرا بگذارند و مهر کنند و مستوفیان دیگر هم تفتیش و نظارت خود را در انها اجرا نمایند و هر یک سوادی از این فرمانها و بروات بردارند و ضبط کنند تا از تلف و تفریط جلوگیری شود و حق به حقدار برسد. این تاسیسات راجع به کارهای عمومی دولت بود.» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۴۰-۴۱

سرچسبان بجای پاکت

شرح زندگانی من حتی در زمینه اسناد هم کتاب پرمغزی است. ع.مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) درباره استفاده از سرچسب بجای پاکت مطلب نغزی به قرار ذیل دارد:  

«تا زمان نیمه جوانمردی من هم سرچسب معمول بود و پاکت خیلی رواج نداشت و گران تمام می شد. سرچسب عبارت بود از کاغذ نازکی که به عرض یک شست و طول چهار انگشت نیمه منفرج با نشاسته آهار زده و زیر مهره براق کرده بودند.  

هر نویسنده مقداری از این سرچسب ها را در قاب مقوایی نقاشی رنگ و روغن زده در جیب داشت. کاغذی را که می نوشت از عرض لوله می کرد. یک دانه از این سرچسب ها را از سرچسب دان بیرون می کشید. سر آن را با زبان تر می کرد و در وسط لوله می گذاشت. این سرچسب بواسطه لعابی که داشت بجای خود محکم می چسبید. باقی درازای سرچسب را به دور لوله می پیچید آخر آن را هم با زبان تر کرده می چسباند و به این وسیله یک کمربند به عرض یک شست دور کاغذ لوله شده ایجاد می کرد و بعد لوله را میان انگشت نر و سبابه گرفته با دست دیگر به فشار از میان دو انگشت می گذراند تا لوله مبدل به مستطیلی به عرض یک شست و طول کاغذ بشود. 

روی محل چسبیدن سرچسب مهر صاحب کاغذ را می زدند و در طرفین اسم و نشانی کسی را که باید کاغذ به او برسد می نوشتند و به مقصد می فرستادند. 

کاغذها عموماْ سفید بود. سرچسب ها را به الوان مختلف سبز و آبی و قرمز و زرد می کردند.  

همانطور که قلمدان برای هر میرزایی از لوازم کار بود سرچسب دان هم از لوازم بود. کسانی که می خواستند خیلی با لفظ قلم حرف بزنند سرچسب را سرچسبان می گفتند و البته سرچسبان صحیح تر از سرچسب است.» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۳۶-۳۷

بررسی خط سیاق توسط شرق شناس ژاپنی

استاد یوئیچی تاکاماتسو از چهره های شاخص و بسیار محترم ژاپنی که از متخصصان بنام اسناد عثمانی محسوب میگردد درباره «سیر تاریخی خط سیاق درعثمانی» طرحی دارد که با دقت و حوصله به آن مشغول اند. بخشی از این طرح گردآوری تمامی منابعی است که در آنها این خط آموزش داده شده یا در آن از این خط استفاده شده است

 

DES PARTICLIERS AU SERVICE DU PEUPLE. ROLEDESDONATIONS EN VAQF D

 ایرانیان از نهاد وقف به فراخور تفکر و زمانه استفاده کرده اند. نگارنده در این نوشتار نشان داده است که چگونه در یک دوره بیست ساله ایرانیان مسلمان برای مقابله با مبلغان مسیحی که در پوشش خدمات پزشکی و درمانی در جای جای ایران حضور جدی داشتند موجی از بیمارخانه سازی به راه انداختند. این در حالی بود که حکومت هیچ حرکتی در این زمینه نداشته است.  

 

 آدرس این مقاله از این قرار است:

 

Omid Reza'i, «DES PARTICLIERS AU SERVICE DU PEUPLE. ROLEDESDONATIONS EN VAQF DANS L’APPARITION DES HOPITAUX VERS LA L’EPOQUE QAJARE», Les hôpitaux en Iran et en Inde des Safavides aux Pahlavi :Fabrizio Speziale, forthcoming 

CONSTITUTION EN VAQF D’UNE

تهران یکی از مهاجرپذیرترین نقاط کشور در طول دوره قاجار تا امروز است. بخشی از این افراد درویش بوده اند. یکی از این سلسله ها دروایش نعمت اللهیه گنابادی هستند. نگارنده به همراهی آقای دنیس هرمن سعی کرده است تا بر اساس مطالعات قبلی و یک وقفنامه سابقه حضور این سلسله در تهران معرفی نماید. مرکز تجمع دراویش این سلسله از آغاز تا امروز «حسینیه»نامیده می شود. حال آنکه سایر سلسله ها از عنوان خانقاه استفاده می کنند.   

 

 آدرس این نوشتار چنین است:

 

Omid Reza'i with  Denis Hermann, «CONSTITUTION EN VAQF D’UNE "MOSQUÉE SANCTUAIRE" NI‘MATULLÂHÌ Â TÉHÉRAN Â L’ÉPOQUE PALAVÌ» IRAN, 46, 2008, p. 293-306. 

 

Le RỒLE DU VAQF DANS LAFORMATION DE LA COMMUNATẾ SHAYKHỈ KERMẢỈ

 وقفنامه ها منابع دست اولی هستند که علاوه بر اهمیت ویژه آنها در مطالعات اجتماعی اقتصادی و تاریخی نقش بسزایی برای شناخت تاریخ تفکر در ایران دارند. 

ازینرو نگارنده به همکاری دوست عزیز جناب دنیس هرمن با بهره مندی از چند وقفنامه منتشر نشده در این مقاله سعی کرده ایم تفاوت دیدگاه های حاج محمدکریم خان کرمانی و حاج محمد خان کرمانی را معرفی نماییم. 

   

 عنوان اصلی این مقاله چنین است:

 

Omid Reza'i with  Denis Hermann, «Le RỒLE DU VAQF DANS LAFORMATION DE LA COMMUNATẾ SHAYKHỈ KERMẢỈ Ả L’ẾPOQUE QẤJẤR (1259-1324/1843-1906) » STUDIA IRANICA, 36, 2007, p. 87-131.

تمبر قرضی

ظاهراْ فرهنگ قرض دادن در ایران فراتر از ظرف و کتاب و ... است. پیشنهاد می کنم این مطلب تاریخی را بخوانید:‌

 

 

اداره تذکره بندرعباس و لنگه 

مورخه ۲۷ شهر ربیع الثانی ۱۳۳۲ 

نمره: ۵ 

 

  

چند روز است تمبر قرانی و سه قرانی تمام شده زیرا که به واسطه نبودن تمبر به تذاکر سه تومان الصاق و مقداری هم به اداره گمرک در مقابل تمبرهایی که قرض شده بود تحویل نموده است و نیز تمبر دو تومان به اتمام رسیده سابقاْ  صورتی از تمبرهای لازمه برای ادارت تذکره آنجا و لنگه ایفاد شده اگر مرحمت فرموده اند کافی و اگر موجود نبوده مستدعی است مقرر فرمایند عجالتاْ پانصد تومان تمبر یک قرانی و سی صد قران و دویست دو تومان ارسال بندرعباس بشود.

  

 مرتضی نورانی: اسناد کارگزاری بوشهر؛ تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران- ۱۳۸۵: ص ۱۴۹

 

دفاتر منتشر نشده

چه کسی می داند قدیم ترین دفاتر اداره تذکره بندرعباس و لنگه مربوط به چه سالی است و امروز در کجا نگه داری می گردد. پیشنهاد می کنم این مطلب تاریخی را بخوانید:‌

 

 

اداره تذکره بندرعباس و لنگه 

مورخه ۲۷ شهر ربیع الثانی ۱۳۳۲ 

نمره: ۳ 

 

 چون برای هذه السنه بارس ئیل دفاتر لازمه در ادارات تذکره اینجا و لنگه موجود نیست لهذا مستدعی است مقرر فرمایند دفاتر ثبت تذکره و صندوق و مخزن تمبر از هر کدام دو دفتر به جهت ادارات مزبوره ارسال بندرعباس گردد که موافق منظورات خاطر مبارک به ترتیبات مهمه از ابتدای سال ثبت شود. دو دفتر هم برای ثبت علم و خبر مسافرین بنادر داخله لازم است که ترتیب داده شود اگرچه سابقاْ علم خبرها را فدوی ثبت می کرد و در لنگه هم دفتر مخصوص درست کرده لیکن چون مدتی است در اداره اینجا دفتر ثبت نیست محض اینکه اشتباهی در مصرف تمبر پیدا نشود لزوماْ جسارت نموده معروض داشت که اگر موجود باشد مرحمت فرمایند.  

 

  

 مرتضی نورانی: اسناد کارگزاری بوشهر؛ تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران- ۱۳۸۵: ص ۱۴۸

اسناد دوره قاجاریه در آتش لطف والی کردستان

 ظاهراْ حدود نیمی از آرشیو های کشور را اسناد دوره قاجاریه به خود اختصاص داده اند. اما چه مقدار از اسناد آن دوره به دوره ما منتقل شده است. پیشنهاد می کنم این مطلب تاریخی را بخوانید:‌

 

 

«در سنه ۱۲۴۳ هجری خسرو خان پسر امان الله خان بر بالش امارت متکی و بستویه امور ولایت و انتظام شهر و توابع مشغول شده عباسقلی خان برادرش را نایب الحکومه و محمدصادق خان برادر دیگرش حاکم جوانرود کرده و میرزا فرج الله وزیر مالیات و مییرزا هدایت ملقب ببه امین الایاله شده این خسرو خان بسیار سخی و باذل و در عیش و طرب حریص و به مصاحبت شعرا و عرفا خیلی مایل بوده خود نیز عارف و غزلسرا و بینهایت ظریف و زنده دل بوده است ....  

 خسرو خان که دلی کریم و خاطری رحیم داشته تمام غله انبارات خود را به اهالی شهر و بلوک قرض داده و هشت ماهه از آنها تمسک گرفته است پس از رفع بلای قحط و غلا که تمام اهالی از عسرت و پریشانی به در رفته و آسایشی حاصل کرده اند میرزا فرج الله وزیر در موقعی که خسرو خان والی در اطاق دلگشا در جلو بخاری نشسته جعبه اسناد را حاضر و خاطر والی را یادآور ساخته که چندی است از وعده قروض گذشته بفرمایید مامور وصول کطالبات مشخص و روانه شود خسرو خان والی قدری تامل و بعد دسته دسته اسناد را از وزیر گرفته و میان آتش بخاری انداخته است. میرزا فرج الله و میرزا هدایت الله و سایر حضار زبان به ملامت گشوده و در مقام دولتخواهی عرض کرده اند که اتلاف دولت و مال به این درجه کار خرمندان نیست این اسناد معادل یک صد و پنجاه هزار تومان است و پدربزرگوار تو به زحمات فراوان و عسرت کلی این املاک را جمع و محصولات چندین ساله را ذخیره انبار نموده است. ...» 

 

میرزا شکرالله سنندجی (فخرالکتاب): تحفه ناصری- به کوشش حشمت الله طبیبی - ۱۳۷۵-ص ۲۰۱-۲۰۲