دستک

It contains detals of omid Reza'i books and articals and Footnotes.

دستک

It contains detals of omid Reza'i books and articals and Footnotes.

یک کتاب ژاپنی درباره آرشیو

 ژاپنیها کتب و مقالات نسبتاً زیادی درباره آرشیو دارند. توجه به آرشیو در سالهای اخیر بیشتر شده است. بطوری که ظاهراً برخی سندشناسان نیز ترجیح می دهند از آنها با عنوان آرشیویست نام برده شود تا سندشناس. 

 Akaiwo Manabu (تحقیق در آرشیو) کتابی است مهم به زبان ژاپنی که زیرنظر خانم Chioka OGAWA تهیه و منتشر شده است.  

در مقدمه این کتاب که توسط دوستم آقای آبه ترجمه شد آمده است:  

ریشه لغت آرشیو یونانی است که هر یک از کشورهای اروپایی آن را به گونه ای تلفظ می کنند. ژاپنیها اغلب از دو کلمه Komonjokan (محل نگهداری اسناد) و Kiuorokukan (محل نگهداری مدارک قدیمی)استفاده می نمایند که با معنی کامل آرشیو سازگار نیست. در زمان هی-آن - حدود 1000 قبل- در کاخ امپراتور اتاقی به نام Hudono به عنوان مرکز اسناد کاخ و امور دادگستری و محل دیگری به نام Zushoryo به عنوان مرکز نگهداری کتب تاریخی و محل تاریخ نگاری کاخ وجود داشته است. امروز نیز چنین محلی وجود دارد ولی آن را Shoryobu یا محل نگهداری اسناد کاخ امپراتوری می نامند.  

اول بار یک کارمند رسمی دولت در حدود سال 1870 در حین سفر به آمریکا و اروپا در ایتالیا به تماشای آرشیو رفته و این کلمه را به زبان هلندی ثبت کرده است.   

در هر حال هنوز کلمه آرشیو در ژاپن فراگیر نشده است.

وفات یکی از عرب شناسان بنام ژاپن

امروز دکتر نوبوآکی کندو خبر داد که چند روز پیش مراسم چهلمین درگذشت پرفسور  کازو اوتسوکا (kazuo OHTSUKA)برگزار شد. وی از چهره های معروف عرب شناس بود که در سن ۵۹ سالگی بر اثر سکته مغزی در توکیو درگذشت. ایشان ریاست موسسه مطالعات زبانها و فرهنگهای آسیا و افریقا (ILCAA) دانشگاه مطالعات خارجی توکیو (FSC) را به عهده داشتند. مدت کوتاهی او را در اتاق کارش زیارت کردم ولی قیافه و برخورد گرم و صمیمانه اش برای همیشه در ذهن من نقش بسته است. فراموش نمی کنم یکی از کسانی که باعث شد به ژاپن سفر کنم و کتابم در آنجا منتشر گردد پرفسور اوتسوکا بود. 

کارگاه آشنایی با اسناد در مشهد

در روزهای ششم و هفتم تیرماه سال جاری یک کارگاه تخصصی برای ۳۸ نفر از کارشناسان اوقاف در مشهد برگزار شد. 

من که مدرس این دوره دوره بود در سه کلاس جداگانه دروس زیر را ارائه نمودم: 

۱- آشنایی با اسناد شرعی 

۲- ثبت اسناد شرعی در دوره قاجار 

۳- تصحیح اسناد 

 

متون درسی این دوره عبارت بودند از:  

۱- درآمدی بر اسناد شرعی دوره قاجار

۲- جستارهایی در سندشناسی فارسی 

۳- قباله های پارسی پردازش صوری و محتوایی 

۴- نقد و تصحیح متون

کتابچه سفید نایب الصدر

ع.مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) ذیل «شاه می خواهد خود به عرایض مردم رسیدگی کند.» آورده است:   

 

«در اوایل سال ۱۲۷۷ شاه می خواهد خود به عرایض مردم رسیدگی کند و برای این مقصود دستخطی صادر می کند.  

... وزیر عدلیه و نایب الصدر (معاون وزارت عدلیه) باید از صبح به حضور شاه بروند و نایب الصدر باید «کتابچه سفیدی» برای وارد کردن عرایض شفاهی و کتبی و حکمی که در صفحه مقابل در آن خصوص صادر می شود همراه داشته باشد. 

... در ولایت هم هرکس شکایتی دارد باید بنویسد و سر به مهر تحویل ضابط چاپارخانه بدهد که در او جزء کاغذهای ارسالی به تهران بفرستد و این عریضه ها را باید در کیف مخصوصی سربسته نزد شاه بفرستند تا موافق عدل و انصاف درباره آنها حکم بشود. ...» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۱۳۷-۱۳۸.

ثبت و مهر اول دفترخانه مالیه

ع.مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) ذیل «اقتدار میرزا اسماعیل در مالیه» آورده است:   

«میرزا اسماعیل در دوره محمد شاه هم مثل زمان فتحعلی شاه مشغول کارهای استیفایی خویش و بعد از مستوفی الممالک شخص اول مالیه بود.  

«ثبت و مهر اول» که قبل از مهر صدراعظم و مستوفی الممالک پشت فرامین و بروات دولتی می گذاشته و تاثیری که به واسطه ضابطی اسناد خرج و استیفای خزانه در کلیه بده و بستان دولتی داشت او را به مقام اولویت در «دفترخانه» رسانده و به اصطلاح امروز شغل مدیری کل زارت دارایی را از چهل پنجاه سال پیش تا این وقت بدون هیچ وقفه ای دارا بود. قدمت و عدم انقطاع ثبت و سررشته مهر و امضای او را از سایر مستوفیان و حتی رجالی که طغرا پشت فرمان می گذاشتند سهل است مستوفی الممالک هم معتبرتر کرده بود به طوری که هیچ یک از طومارها یا کتابچه های دستورالعمل ولایات و ایالات و مفاصاهای صاحب جمعان بدون رسیدگی و امضای او نمی گذشت و بودن مهر فرمانها و بروات حواله های دولتی قابل اجرا و پرداخت نبود زیرا سایرا سایرین حتی شاه هم تا مهر او را نمی دیدند اسناد دولتی را مهر و امضا نمی کردند.» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۸۰-۸۱.

کاغذ قورخانه

 ع.مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) ذیل «گاومیش حاجی میرزا آقاسی» آورده است: 

  

«... حاجی میرزا آقاسی در ایام صدارتش پانصد شش صد پارچه ده و دویست سیصد هزار تفنگ و سیصد چهارصد توپ و شاید همین اندازه خمره باروت و پانصد شش صد خروار کاغذ برای دولت تدارک دید.  ...» 

«... از باروتهای حاجی میرزا آقاسی و همچنین کاغذی که در دفترخانه دولتی به مصرف می رسیده کاغذ قورخانه معروف از همان ذخیره های او بوده است.» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۷۲.

از سررشته داری پدر تا تالی و ثانی شدن پدر

 ع.مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) درباره خدمت پسران به پدر در شغل مستوفی گری آورده است:  

 

«میرزا نصرالله پسر ارشد میرزا اسماعیل همین که به حد رشد رسید به تحصیل پرداخت. ... پس از تحصیل مقدمات در فن حسابداری و سیاق زیردست پدر خود را کامل کرد و وارد خدمت و رسماْ سررشته دار کارهای پدرش شد و پدر را از این حیث راحت کرد.  

ضمناْ هر یک از برادرها را که به نوبت خود بعد از تحصیل به عرصه می رسیدند به کمک کار خود می طلبید و به آنها فن حسابداری و سیاق می آموخت و آنها را کمک کار خود و پدر را از نگاه داشتن محررین تا اندازه ای بی نیاز می کرد به طوری که در ایام سلطنت محمد شاه و چند ساله اول سلطنت ناصرالدین شاه با وجود زنده بودن میرزا اسماعیل تمام کارهای دفتری به دست میرزا نصرالله بود و از هر حیث و نزد همه کس تالی و ثانی پدر به شمار می رفت.» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۶۰.

ادعای عجیب عبدالله مستوفی

قبلاْ هم نوشته ام: شرح زندگانی من حتی در زمینه اسناد هم کتاب جالب توجهی است. اما عبدالله مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) درباره آقا محمد خان ادعای عجیبی به قرار ذیل دارد که برای بنده اصلاْ قابل قبول نیست:  

«من در تمام مدت عمر در نظر ندارم فرمانی از آقا محمدخان دیده باشم. سجع مهر و امضای دستخط این پادشاه را هم تاکنون ندیده و نمی دانم چه بوده است. در صورتی که از دوره صفویه و نادر شاه و کریم خان زند که بل از او بوده اند فرامین زیاد دیده ام و سجع کریم خان «یا من هو بمن رجاه کریم» را اکثر دیده و شنیده اند. بنابراین آقا محمد خان منشی الممالکی هم که فرمان نویسی کند لازم نداشته و آنچه به نوکرهای دولت می داده بدون فرمان بوده است. ...» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۲۰.

میراث صفویه

قبلاْ هم نوشته ام: شرح زندگانی من حتی در زمینه اسناد هم کتاب پرمغزی است. ع.مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) درباره میراث صفویه برای نظام اداری دوره قاجاریه آورده است:  

«در زمان آقا محمد خان چنانکه اشاره شد فرمان خیلی کم صادر می شد. پادشاه مواجب مستخدمین کشوری و لشکری را از خزانه داری که زیرکلید خودش بود می پرداخت ولی در این دوره به واسطه زیادشدن مشاغل و عده مواجب بگیر و جداشدن خزانه جاری از خزانه ذخیره و لزوم نگاهداری حساب مجبور بودند به هر یک فرمانی بدهند. بنابراین منشی الممالکی هم لزوم پیدا کرد که هم وزن مستوفی الممالک بوده در تحت امر او فرمان نویسان و منشی هایی باشند تا کار دفتر مخصوص پادشاه را اداره کنند. 

به تقلید دوره های خیلی قدیم یک نفر هم با لقب صاحب دیوانی لازم بود که صورت اسامی تمام حقوق بگیرها و اندازه مواجب آنها را داشته باشد تا اسم کسی از قلم نیفتد و حیف و میلی از حدود فرمانهای صادر شده در کار نیاید. 

از روی گرده زمان صفویه یک نفر صدراعظم هم لازم بود که رئیس تمام این دوایر دولتی باشد و مهام امور را از طرف شاه اداره کند. به تقلید زمان صفویه این صدراعظم را اعتمادالدوله ملقب کردند و این شغل و لقب را حاجی ابراهیم کلانتر شیراز که دیگر حالا حاجی ابراهیم خان شده بود محول نمودند. بعضی از مورخین دادن این شغل و لقب را به حاجی ابراهیم از کارهای آقا محمد خان نوشته اند. 

در اصطلاحات دفتری و فرمان نویسی گرده کار را از زمان صفویه گرفتند و مقرر داشتند که صدراعظم و مستوفی الممالک (وزیر دارایی) و منشی الممالک (رئیس دفتر مخصوص) و صاحب دیوان پشت فرمانها و براتهای حواله وجوه دولتی را طغرا بگذارند و مهر کنند و مستوفیان دیگر هم تفتیش و نظارت خود را در انها اجرا نمایند و هر یک سوادی از این فرمانها و بروات بردارند و ضبط کنند تا از تلف و تفریط جلوگیری شود و حق به حقدار برسد. این تاسیسات راجع به کارهای عمومی دولت بود.» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۴۰-۴۱

سرچسبان بجای پاکت

شرح زندگانی من حتی در زمینه اسناد هم کتاب پرمغزی است. ع.مستوفی (فا: ۱۳۲۹خ.) درباره استفاده از سرچسب بجای پاکت مطلب نغزی به قرار ذیل دارد:  

«تا زمان نیمه جوانمردی من هم سرچسب معمول بود و پاکت خیلی رواج نداشت و گران تمام می شد. سرچسب عبارت بود از کاغذ نازکی که به عرض یک شست و طول چهار انگشت نیمه منفرج با نشاسته آهار زده و زیر مهره براق کرده بودند.  

هر نویسنده مقداری از این سرچسب ها را در قاب مقوایی نقاشی رنگ و روغن زده در جیب داشت. کاغذی را که می نوشت از عرض لوله می کرد. یک دانه از این سرچسب ها را از سرچسب دان بیرون می کشید. سر آن را با زبان تر می کرد و در وسط لوله می گذاشت. این سرچسب بواسطه لعابی که داشت بجای خود محکم می چسبید. باقی درازای سرچسب را به دور لوله می پیچید آخر آن را هم با زبان تر کرده می چسباند و به این وسیله یک کمربند به عرض یک شست دور کاغذ لوله شده ایجاد می کرد و بعد لوله را میان انگشت نر و سبابه گرفته با دست دیگر به فشار از میان دو انگشت می گذراند تا لوله مبدل به مستطیلی به عرض یک شست و طول کاغذ بشود. 

روی محل چسبیدن سرچسب مهر صاحب کاغذ را می زدند و در طرفین اسم و نشانی کسی را که باید کاغذ به او برسد می نوشتند و به مقصد می فرستادند. 

کاغذها عموماْ سفید بود. سرچسب ها را به الوان مختلف سبز و آبی و قرمز و زرد می کردند.  

همانطور که قلمدان برای هر میرزایی از لوازم کار بود سرچسب دان هم از لوازم بود. کسانی که می خواستند خیلی با لفظ قلم حرف بزنند سرچسب را سرچسبان می گفتند و البته سرچسبان صحیح تر از سرچسب است.» 

 

عبدالله مستوفی: شرح زندگانی من. تهران: هرمس. چ۱- ج۱-ص: ۳۶-۳۷